تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392برچسب:شهادت زهرا,, | 1:23 | نویسنده : مجتبی زمانی
خاطره آن شب
پرده سیاه شب، شهر مدینه را فرا گرفته بود.
امام علی علیه السلام در مسجد بودند و بچه ها، بیرون خانه.
اسماء، کنیز حضرت زهرا علیهاالسلام ، نمی دانست چگونه خبر
شهادت حضرت را به بچه ها برساند.
او می خواست به طرف مسجد شهر برود و به
امام علی علیه السلام جریان را بگوید؛
اما همین که در خانه را باز کرد، امام حسن علیه السلام
و امام حسین علیه السلام را دید.
آن ها هنوز کودک بودند؛
ولی با دیدن چهره پریشان اسماء، نگران شدند و پرسیدند:
«اسماء، مادر کجاست؟»
اسماء چیزی نگفت.
بچه ها نگران تر شدند و فورا خود را به داخل خانه رساندند
و دیدند که مادر رو به قبله دراز کشیده است.
نگرانی آن ها به جا بود.
مادر پرواز کرده بود و نزد پدربزرگ مهربان، رفته بود.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.